اینجا دل منه،که چیزی نمونده جون بده

کجاست آنکه دوباره مرا تکان بدهد؟وچشم های خودم را به من نشان بدهد؟

اینجا دل منه،که چیزی نمونده جون بده

کجاست آنکه دوباره مرا تکان بدهد؟وچشم های خودم را به من نشان بدهد؟

مشخصات بلاگ
اینجا دل منه،که چیزی نمونده جون بده

حیران شدم، حیران شدم
مجنون و سرگردان شدم
از هر دری گوید بیا
کین جا منم، کین جا منم
چون سوی آن در میروم
بینم که گردد بسته در
از هر رهی گوید بیا
دنبال من، دنبال من
چون میروم دنبال او
نی زو خبر، نی زو اثر

دنبال کنندگان ۸ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

به عنوان اولین مطلب رسمی اینجا، میخوام یه نقل قول از عماد رو بنویسم. چیزی که درباره من به پسر دوستم گفته و اونم به پدرش منتقل کرده و ایشونم دو دستی تحویل خودم داده. با وجودی که فکر میکردم عماد نمیذاره هیچ حرفی تو دلش بمونه، ولی انگار هنوز یه چیزایی هست که دوست نداره مستقیم به خودم بگه.

گویا داشتن درباره روحیات من و دوستم صحبت میکردن و اینکه کی و کجا و چرا عصبانی میشیم که اینطور توضیح داده:

"بابای من، کلا خیلی دیر عصبانی میشه. عصبانی هم بشه، عکس العملش سکوته. تا وقتی که آروم بشه. ولی یه سری خطوط قرمز داره که رد شدن ازش مساویه با برخورد مستقیم با اشعه لیزر!!

از پایین به بالا بخوام بگم، ساعت رفت و آمدمون، یا در واقع ساعت رفت آمد من خیلی مهمه. چون داداشم که دیگه کلا از این قوانین خارج شده، خواهرمم که تنها جایی نمیره.

یعنی اینجوریه که توقع داره اگه دارم جایی میرم، از قبل بگم چه ساعتی خونه ام. هر چقدرم بگم: پدر جان! واقعا نمیدونم کارم چقدر طول میکشه، یا کار دیگه ای برام پیش میاد یا نه، قبول نمیکنه. باید ساعت بدم. منم ناچارا یه ساعت خیلی دیر میگم که دیگه مطمئن باشم میرسم.

ولی نمیدونم دست تقدیر چه لجاجتی با من داره که دقیقا همون ثانیه های آخر یه اتفاقی میفته که باز دیر میشه! حالا باز الان خوبه، اکثرا توضیحاتم مقبول میفته. تا دو سه سال پیش که باید گواهی فوت موقت از جناب عزرائیل میدادم دست بابام تا رضایت بده. 

مورد بعدی خط قرمز بابام، ادبیاتمونه. تو این موردم داداشم که از اولش پاستوریزه بود و هست، هیچی. دخترا هم که رکیک ترین حرفشون لوسه! این وسط کیه که ریز مکالماتش مورد بازبینیه؟ من! منم که به لطف همکلاسی های نابابم، یه لغتنامه کامل از فحشای جدید و قدیمی و ناموسی و غیره بلدم! دیگه خودت حساب کن مواقع هیجانی چقدر باید مواظب حرفام باشم.

ولی اصلی ترین خط قرمز بابام، مامانمه. اصلا تو خونه ما، میزان حال مادر است! مامانم حالش خوب باشه، سر حال باشه، خنده اش به اندازه همیشه باشه، خب هیچی. 

ولی فقط کافیه مامانم سر سوزنی خسته باشه، سرش درد بکنه، خنده اش نیم سانت کمتر از حد معمول باشه، دلیلش هر چی که باشه فرق نمیکنه؛ حتی اگه به خاطر خودکشی دست جمعی نهنگای استرالیا هم دلش گرفته باشه، باز بابا همه ما رو به خط میکنه واسه بازجویی. بازجویی ها! یعنی در نهایت مجبورت میکنه به جنگ جهانی اول که هیچی به دخالتت تو انقراض دایناسورها بر اثر برخورد شهاب سنگ هم اعتراف کنی!!

تازه جالبه جدیدا حتی مقصر سردردای میگرنی مامانم هم ما هستیم. چون میگن میگرن باید حدود 40 سالگی خوب بشه و حالا که مامانم هنوز خوب نشده، پس یقینا ما به اندازه کافی هواشو نداشتیم!

یعنی ما هر غلطی هم بکنیم، تا قبل اومدن بابا، مامان رو راضی اش میکنیم، خنده اش رو تنظیم میکنیم تا همه چی به خیر و عافیت بگذره..."

نماز هوایی، نماز زمینی. تقسیم بندی نماز از نظر خدیجه است. وقتی پشت اپن و رو صندلی نماز میخونم میگه هوایی، وقتی ایستاده میخونم میگه زمینی. به شرطی که ظرف کنجد و شادونه اش دستش باشه، حاضره کنارم نماز بخونه. البته که از اول هم میگه نماز دو تایی بخون. یعنی دو رکعتی.

یه چیزایی هم درباره نجم و زهرا میخوام بنویسم که ان شاءالله بعدا...

  • شهاب الدین ..

خدیجه

خودم

عماد

فاطمه

نجم

نرگس

نظرات  (۴)

  • مهرسا ثابتیان
  • سلام چاردیواری جدید مبارک

    اسم قشنگی براش انتخاب کردید اما بیدل چرا؟شما و قلمتون از جنس دلید ناب ناب،همیشه ماندنی کنار دل

    حدودا یکسال میشه وبتون را میخونم الانم از صفحه به روز شده ها به اینجا رسیدم

    نمیدونم بگم دوست و آشناهایی که آدرس ندارند راحت میتونند اینجا رو پیدا کنند همونطور که من با خوندن اسم شریفتون یاد شما و وب قبلی افتادم

    با آرزوی موففیت برای شما و اندیشه پاکتان
    پاسخ:
    سلام
    ممنون، لطف دارید. 
    منظورم اقوام هستن. که ان شاءاللّه آدرس این یکی رو بهشون نمیدم. 
    گواهی فوت موقت عالی بود :))
    فحش بلد بودن خیلی خوبه. استفاده کردنشو نمی‌گما. همین که آدم بلد باشه که اشتباهی به‌کار نبردشون خوبه
    پاسخ:
    سلام
    با بلد بودن حرف زشت مشکل ندارم. مشکل اینه که سرعت تولید محتوای مغز پسر من خیلی بالاست، مخصوصا هیجانی که بشه، عین مسلسل جملات گهربار میده بیرون، یه ربع بعدش تازه میفهمه چی گفته!! 
    چجالب منم اون یکی وبتونو دیدم قبلن. الانم از پیامی که تو یه وب دیگه دادین پبدا کردم.
    شعر اواتارتونم قشنگه
    پاسخ:
    سللام
    پس گویا این حرکتم سبب خیر شد، یکی یکی خواننده های خاموشمون روشن شن! 
    سلام
    حالتون خوبه ؟ خانواده خوبن؟

    منم تقریبا ی همچین تصوری ازتون داشتم مشخصه ک خیلی رو خانمتون روابط بچه ها تو خونه حساسید ولی دیگه اقا عماد خیلیییی دقیق گفتن:))
    ولی خدایی ساعت رفت و امد اینا رو راست میگن تو ذهنم ک مرور میکنم قبلنا خیلی در مورد دیر اومدنهاشون و گوشی نبردنشون و اینا شاکی میشدین.

    راسی خونه جدید مبارک خیرشو ببینید ان شاالله
    پاسخ:
    سلام
    الحمدللّه، خدا رو شکر. 
    شما چطورید؟خوب هستین؟!
    ممنون