اینجا دل منه،که چیزی نمونده جون بده

کجاست آنکه دوباره مرا تکان بدهد؟وچشم های خودم را به من نشان بدهد؟

اینجا دل منه،که چیزی نمونده جون بده

کجاست آنکه دوباره مرا تکان بدهد؟وچشم های خودم را به من نشان بدهد؟

مشخصات بلاگ
اینجا دل منه،که چیزی نمونده جون بده

حیران شدم، حیران شدم
مجنون و سرگردان شدم
از هر دری گوید بیا
کین جا منم، کین جا منم
چون سوی آن در میروم
بینم که گردد بسته در
از هر رهی گوید بیا
دنبال من، دنبال من
چون میروم دنبال او
نی زو خبر، نی زو اثر

دنبال کنندگان ۸ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۳ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

با اطلاع از نتایج تحقیقات ستاد کل درباره‌ حادثه‌ هواپیمای مسافربری اوکراینی و اثبات دخالت خطای انسانی در آن، مصیبت درگذشت جان‌باختگان این حادثه‌ اندوهبار برای اینجانب بسیار سنگین‌تر شد. لازم میدانم اولاً به خانواده‌های معظم این عزیزان بار دیگر همدردی عمیق و تسلیت صمیمانه‌ خود را ابراز کنم و از خداوند متعال برای آنان بردباری و آرامش روحی و قلبی تمنا نمایم. ثانیاً به ستاد کل نیروهای مسلح مؤکداً درباره‌ پیگیری کوتاهی‌ها یا تقصیرهای احتمالی در این حادثه‌ دردناک سفارش کنم. ثالثاً مراقبت و پیگیری‌های لازم برای عدم امکان تکرار چنین سانحه‌ای را از مدیران و مقامات ذی‌ربط مطالبه نمایم.

پروردگار عزیز و کریم به درگذشتگان لطف و رحمت و به داغداران صبر و اجر عنایت فرماید.

سیّدعلی خامنه‌ای

۲۱ دی‌ماه ۱۳۹۸

....

شماره ها صرفا شماره ان، لزوما به معنای ترتیب مطالب نیستن.

۱- اول از همه خباثت دشمن! که خب واضح و مبرهنه و نیاز به اثبات نداره. و مشخصه که دشمن هم نیروی نظامی داره و هم بلندگوی تبلیعاتی. و مسلما وقتی تو زمین نظامی سیلی میخوره، واسه جبرانش هم که شده، بیاد پشت بلندگوهای تبلیغاتی و دروغ بگه. تا بتونه بازی باخته رو ببره. 

۲- تو خیلی از علوم و فنون پیشرفت کردبم و حتی تو بعضی از موارد حرف اول دنیاییم، هرچند که خیلی ها نتونن قبول کنن. تو زمینه نظامی هم نه به استناد سرداران و فرماندهان که به اعتراف دشمن اگه قدرت اول نباشیم، قطعا یکی از سه چهار قدرت برتر دنیاییم. که اگه قدرت نظامی نداشتیم دشمن برای چپاولمون یه دقیقه هم معطل نمیکرد. که اگه دست برتر رو نداشتیم، اینقدر برای خلع سلاحمون عز و جز نمیکرد و دست به دامن لیبرالهای داخلی، اگه نگیم منافقا، نمیشد. و

متأسفانه تو عرصه جنگ نرم و مخصوصا تبلیغات و رسانه، با ده تا گل خورده، بازم منتظریم دشمن گل به خودی بزنه! نه اینکه حمله نمیکنیم، حتی دفاع هم نداریم. بلکه شاید نه تا از ده تا گل رو هم خودمون به خودمون میزنیم.

۳- کاری که امروز سردار حاجی زاده عریز کرد، کم از شهادت نداشت. منتها شهادتی بدون تشییع و خاکسپاری، بدون تقدیر و مراسم یادبود.

این آبرویی  که سردار با خدا معامله کرد... کی میتونه درک عظمت همچین فداکاری رو؟ کی قدرتش رو داره اینجوری از آبروی خودش برای حفظ نظام و جلوگیری از فتنه بگذره؟ آقایونی که صبح جمعه متوجه شدن بنزین گرون شده؟ یا آقایونی که نگران نباشید همه مسافرا بیمه بودن؟! 

۴- سردار حاجی زاده رو دو هفته پیش ترور کردن، میدونستین؟ نه! چرا؟! چون با وجود جراحت، تشریف آوردن نماز جمعه، تا مردم دلشون نلرزه! و دشمن چقدر کینه اش اساسی تر شد. 

۵- سردار در مورد حمله موشکی سپاه گفتن: قصد کشته گرفتن نداشتیم، به همین خاطر خوابگاه ها رو نزدیم. و الا میشد ۵۰۰۰ کشته ازشون بگیریم. 

۶- میدونید چرا سپاه به دستور سردار شهید سلیمانی، روی ساخت موشک نقطه زن متمرکز شد؟ چون مردم به خطر نیفتن! به خاطر حفظ جان انسان ها! 

۷- وقتی سردار گفت آرزوی مرگ کردم، تمام غم دنیا رو دلم نشست! ما کجای کاریم؟! چطور زنده باشیم و ببینیم سردارمون اینجور خاضعانه، همه تقصیراتی رو که بقیه باید جوابگو باشن، یه تنه گردن گرفته؟ از کی اینقدر بی رحم شدیم؟!

۸- فیلم بادیگار حاتمی کیا رو دیدین؟ از همون اول گفته شد با الهام از شخصیت سردار سلیمانی ساخته این فیلم رو. دوباره نگاهش کنید، به نظر من ترکیبی از شخصیت های دو سردار عزیزمون هست! هم شهادت سردار سلیمانی و هم مردانگی سردار حاجی زاده.

۹- سردارای سپاه و ارتش  همیشه ابهت خاصی برام داشتن. ولی سردار سلیمانی و سردار حاجی زاده رو بیشتر از همه شهید زنده میدونستم. چهره مظلومشون، نگاه آسمونی شون، مشخصه این دنیایی نبودن و نیستن. 

از امروز خیلی بیشتر از قبل نگران سردار حاجی زاده ام. نکنه....

۱۰- وای از دل داغدار رهبرم. وای.... من که یه بنده معمولی خدام، اینقدر دلم شکسته و حالم بده. وای از دل رهبرم که چی میکشه...

۱۱- سردارمون اومدن همه تقصیرا رو یتنه گردن گرفتن، ولی دلیل نمیشه چشممون رو به پاقعیتها ببندیم.

اولین واقعیت توییت فریدون خان قبل از سیلی سپاه، که نوشته بود اونایی که حرف از ۵۲ میزنن، خوبه یادی هم از ۲۹۰ بکنن. خیلی برام جای سؤال بود این حرفش. مدام میگفتم این زبون بستن چی میخواسته بگه؟ حالا اینجوری ترجمه اش میکنم: فرض کنید رفتین گوشی سامسونگ بخرید، فروشنده میگه به نوکیا هم فکر کن!

واقعیت دوم طبق روال این چند ساله، آقایونی که هفته پیش لال شده بودن، یا با خرخر یه چیزی بلغور میکردن، چطور شد که یهو صبح چهارشنبه، علی الطلوع بیانیه شونصد صفحه ای دادن و اعلام عزای عمومی کردن؟! مگه اولین بار بود هواپیما سقوط میکرد؟ مگه روز قبلش اتوبوس تصادف نکرد؟

واقعیت بعدی: چه کسی اجازه داد هواپیما برخلاف دستور سپاه، پرواز کنه؟ اونم هواپیمای مشکل دار؟ و چرا موقع بروز مشکل که گویا موتورش آتش گرفته، کسی با برج مراقبت هماهنگ نکرده؟ و اونی که از قبل خبر داشته و فیلم گرفته و فیلم رو فرستاده برای بی بی سی و اصلا کی اعلام کرده کروز پرتاب شده؟ 

جواب همه این سؤالا اینه: شبکه نفوذ! همون شبکه ای که کشمیری و بنی صدر و رجوی رو از کشور فراری داد و سوزوند تا خودش مثل یه هیولا رشد کنه. دلم خیلی روشنه که ان شاءاللّه به همین زودی مجبور میشن خودشون رو لو بدن.

۱۲- بعضیا یه جوری ناله میکنن از این خطای انسانی که انگار یادشون رفته هواپیمای ایرباسی رو که آمریکا به عمد زد و از بابتش عذرخواهی که نکرد، هیچ، به ژنرالشون مدال هم داد. انگار ندیدن و نشنیدن چند صد دفعه هواپیماهای آمریکایی تو عراق و افغانستان، مردم رو، مدرسه ها رو، عروسی ها رو بمبارون کردن. انگار یادشون رفته یمن رو. اتوبوس بچه مدرسه ای ها رو. انگار نمیبینن جنایات صهیونیستا رو!

اصلا چرا راه دور بریم؟ چند درصد از سوانح رانندگی به خاطر بلایای طبیعی و خارج از اراده انسانیه؟ مگه بیشترش خطای انسانی نیست؟ 

بقیه هرچی خطا کنن، اشتباه سهوی حساب میشه، اما افسر سپاهی که جونش رو گذاشته کف دستش، خواب و آسایش نداره، با وجود همه احتمالات اگه خطایی کرده باشه، غیر قابل بخششه؟

۱۳- اگه این هواپیما نبود و واقعا موشک کروز بود، یا هوپیما ربایی شده بود و یه عامل انتحاری کنترل هواپیما رو دست گرفته بود تا بزنه به یه ساختمون مهم و فاجعه درست کنه و اون اپراتور عکس‌العمل نشون نداده بود، الان چقدر طلبکار سپاه و نیروهای مسلح بودیم که پس کو اون امنیت؟ پس چرا الان اینقدر طلبکاریم؟ ۱۰ ثانیه فرصت داشته برای تصمیم گیری! 

۱۴- طبق چیزی که تو فیلم ها هست، و همینطور مدارک فرودگاه، هواپیما با وجود نقص فنی پرواز کرده و بعد موتورش آتش گرفته. چند درصد احتمال داشت میتونست به موقع به فرودگاه برسه و سقوط نکنه؟!

۱۵- باز هم میگم، دشمن داریم. دشمن زخم خورده ای که بیشتر از قبل ازمون کینه داره. خیلی بیشتر. از هر فرصتی استفاده میکنه برای ضربه زدن. نفوذی داره تو کشور. ولی ما هم خدایی داریم. خدایی که در همین نزدیکی است. فقط کافیه استقامت کنیم. تا نابودی دشمن راه زیادی نمونده. نفس هاش به شماره افتاده. از این دست و پا زدنهاش معلومه. راه رو گم نکنیم. پای ولایت بمونیم، تمومه کار. 

۱۶- یه چیز دیگه که از استادی شنیدم. میگفتن امتحانای خدا هرچی که به زمان ظهور نزدیک تر بشیم سخت تره. غربال دقیق تره. هفته پیش شهادت سردار دلهامون رو شکوند، شاید یه عده هم جوگیر شدن و اومدن قاطی مؤمنین. در حالی که ایمانشون از ته قلب نبود. خدا با این امتحانات اونا رو غربال میکنه. ایمانمون رو محکم کنیم...

  • شهاب الدین ..

🔴سوره انتقام!

طوفان خروش و خشم ما در راه است

سوگند به آه، عمرتان کوتاه است

با سوره‌ی انتقام برمی‌گردیم

این تازه فقط اول بسم‌الله است!

میلاد عرفان‌ پور

...

وای که این خنده های سردار، چه آتیشی به دل میرنه. یعنی هر چی بگردی یه اخم، یه نگاه بد ازش پیدا نمیکنی. مهربون به معنی واقعی... نه، مهربون کامل نیست. درستش عبده! عبد بود، عبد واقعی خدا. و اصلا برای همین اینجوری قلب همه رو با خودش برد. 

بمیرم برای بغض و گریه رهبرم. از هر چی که بگذرم، از اشک رهبرم نمیگذرم. هر بار که یادش میفتم سرم سوت میکشه. چطور میشه آدم بشنوه صدای گریه آقا رو و از غصه دق نکنه؟!! نمیفهمم چه جور دارم طاقت میارم..

بیشتر از هر چی مظلومیت آقا بین این همه منافق که دورش رو گرفتن و هر کدوم یه جور خنجر میزنن، دل آدم رو خون میکنه. دشمن، اونی که وجودش رو داره اعلام میکنه دشمنه، با همه خباثتش، با همه رذالتش، که ان شاءاللّه به زودی لکه ننگش از صحنه هستی حرف بشه، شرف داره به منافقی که میدونی دشمنه و میدونه که میدونی، ولی باز پررو پررو پا میشه میاد دروغ میگه! 

خدا واسه اینا چه برنامه ای داره؟ چطور میخواد رسواشون کنه؟ حالا اسم نمیارم، ولی حتما تا الان متوجه شدین اون لایحه فتف که تو مجلس تصویب شد،‌ شورای نگهبان تأیید نکرد و فرستادنش مجمع تشخیص، و اصرار دارن هرچه زودتر تصویب بشه، یکی از بندهاش اینه که اشخاصی رو که آمریکا میگه تروریستن، باید دولت اموالشون رو مصادره کنه و خودشون رو تحویل بده! و یکی از اونایی که اشمش تو لیست بود، همین سردار شهیدمون بود! و حتی به گفته بعضی ها، ظریف دو سال پیش به صورت پنهانی این قراداد رو امضا کرده بود و این تعهد رو داده بود! حالا هرچقدر هم که بیاد بگه من برای سردار فَاللّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ میخوندم. 

شنبه، ابومصطفی، همونی که اربعین ما رو برد خونه اش، تلفن کرد بهم. رو در رو خیلی حرف هم رو نمیفهمیدیم، حالا دیگه تلفنی به چه شیوه ای حالیمون شد چی داریم میگیم به هم، خدا میدونه. به خاطر تشیع سردار میخواست بیاد تهران. البته قصدش بود شهر به شهر دنبال سردار بره. ولی نشد. برای مشهد بلیط پیدا نکردن. یکشنبه اومدن اینجا. اول فکر میکردم با خانواده اش میان، ولی وقتی اومدن، بماند با چه مصیبتی آدرس دادم. به خاطر اینکه نمیتونستم و نباید براش لوکیشن میفرستادم. حدودا 20 تا مرد بودن. خدا رو شکر، همسایگی با پدرم مشکل رو حل کرد. خونه ها رو مردونه زنونه کردیم که بچه‌ها اذیت نشن. هرچند که خیلی تو خونه نموندن. همون یکشنبه شب که رفتیم مصلی، با مترو. و صبح بعد از نماز صبح هم رفتیم دانشگاه و تا برگردیم، ساعت 4 گذشته بود. تازه ما خیلی جلو نرفتیم، راه نبود که بریم. همون شب هم رفتیم فرودگاه و بعد چند ساعت بالاخره بلیط پیدا کردن برای کرمان. 

واقعا عجیب نیست این همه عشق؟! باورتون میشه چه جمعیتی منتظر بودن برای بلیط کرمان؟! و با چه قیمتای نجومی حاضر بودن بخرن و برن؟!

خوش به حالشون، خوش به حال خوششون واقعا. 

فاطمه از همون روز جمعه خیلی گریه کرده و میکنه. تا چشم ازش برداری، میره یه گوشه میشینه گریه میکنه. خیلی دلش تنگه، اصرار داره بریم کرمان زیارت قبر سردار. کاش بتونیم، کاش زود بریم. 

از منافقا گفتم یه مورد نزدیکش مدیر مدرسه عماد! امسال تازه اومده. با وجودی که اعلام رسمی کردن امتحانای دوشنبه و سه شنبه لغو شده، ولی ایشون سر خود امتحانات رو برگزار کرد! یعنی یکشنبه بهشون اعلام کرده بوده سه شنبه امتحانشون برقراره، ولی عماد از ترس اینکه مجبورش نکنم بره برای امتحان، بهم نگفته بود. ساعت ۱۰ حدودا از طرف مدرسه پیامک اومد که چرا پسرتون امتحان ترم رو غیبت کرده؟

یه چیزی هم درباره سخنرانی امروز آقا بگم. حتما میدونید چرا پخش زنده شد دیگه؟ اونم با اعلام رسمی از قبل؟ چون تهدید کرده بودن بی شرفا که اگه انتقام بگیرید، بیت رهبر رو میزنیم! و رهبر عزیزمون، دقیقا چند ساعت بعد اون حمله جانانه، تو همون بیت، با اعلام رسمی سخنرانی کردن تا دنیا بفهمه دل و جیگر یعنی چی! از اون طرف از کاخ سفید خبر میاد که پوشکشون تموم شده، کسی جرأت نداره بره تا بقالی سر کوچه چند تا بسته بگیره! 

البته که این باء بسم الله بود، یا باید گورشون رو گم کنن و برگردن تو سوراخ موش خودشون، یا جنازه هاشون رو میریزیم تو اقیانوس، آب ببره. 

  • شهاب الدین ..

بسم الله الرحمن الرحیم

ملت عزیز ایران!

سردار بزرگ و پرافتخار اسلام آسمانی شد. دیشب ارواح طیبه‌ شهیدان، روح مطهر قاسم سلیمانی را در آغوش گرفتند. سالها مجاهدت مخلصانه و شجاعانه در میدانهای مبارزه با شیاطین و اشرار عالم، و سالها آرزوی شهادت در راه خدا، سرانجام سلیمانی عزیز را به این مقام والا رسانید و خون پاک او به دست شقی‌ترین آحاد بشر بر زمین ریخت. این شهادت بزرگ را به پیشگاه حضرت بقیة‌الله‌ارواحنافداه و به روح مطهر خود او تبریک و به ملت ایران تسلیت عرض میکنم. او نمونه‌ برجسته‌ای از تربیت‌شدگان اسلام و مکتب امام خمینی بود، او همه‌ی عمر خود را به جهاد در راه خدا گذرانید. شهادت پاداش تلاش بی‌وقفه‌ او در همه‌ی این سالیان بود، با رفتن او به حول و قوه‌ی الهی کار او و راه او متوقف و بسته نخواهد شد، ولی انتقام سختی در انتظار جنایتکارانی است که دست پلید خود را به خون او و دیگر شهدای حادثه‌ی دیشب آلودند. شهید سلیمانی چهره‌ بین‌المللی مقاومت است و همه‌ دلبستگان مقاومت خونخواه اویند. همه‌ دوستان -‌ و نیز همه‌ دشمنان - بدانند خط جهاد مقاومت با انگیزه‌ مضاعف ادامه خواهد یافت و پیروزی قطعی در انتظار مجاهدان این راه مبارک است، فقدان سردار فداکار و عزیز ما تلخ است ولی ادامه مبارزه و دست یافتن به پیروزی نهایی کام قاتلان و جنایتکاران را تلخ‌تر خواهد کرد.

ملت ایران یاد و نام شهید عالیمقام سردار سپهبد قاسم سلیمانی و شهدای همراه او بویژه مجاهد بزرگ اسلام جناب آقای ابومهدی المهندس را بزرگ خواهد داشت و اینجانب سه روز عزای عمومی در کشور اعلام میکنم و به همسر گرامی و فرزندان عزیز و دیگر بستگان ایشان تبریک و تسلیت می‌گویم.

سیدعلی خامنه‌ای

۱۳دیماه ۱۳۹۸

دلمان برایت تنگ می‌شود مرد غیرمعمولی!

آدم‌ها در زندگی بنده انتخاب‌هایشان هستند. انتخاب‌هایی که رهایشان نمی‌کنند تا آخر عمر.

مثلا تو. همین تویی که دیشب در بغداد از دست ما رفتی. تو می‌توانستی در ۲۳ سالگی، همان وقت که برای اداره آب و فاضلاب کرمان کار می‌کردی، بگویی جنگ به من هیچ ربطی ندارد. بگویی من کلی آرزو دارم برای زندگی‌ام. بگویی تازه اول جوانی‌ام است. ولی خب این‌ها را نگفتی. نگفتی و بلند شدی و رفتی مهاباد.

جنگ در کردستان که تمام شد می‌توانستی بگویی حالا دیگر خسته‌ام یا دینم را به این مملکت ادا کردم و یا از همین حرف‌ها ولی خب نگفتی و رفتی جنوب با بچه‌های کرمان و لشکر ۴۱ ثارالله رو تشکیل دادی و هشت سالی هم آنجا جنگیدی.

جنگ ایران و عراق که تمام شد بعضی از همرزمانت برگشتند و رفتند درس خواندند، برخی سیاستمدار شدند، برخی کار اقتصادی شروع کردند اصلا ولی تو برگشتی کرمان و این بار انتخاب کردی که فرمانده لشگری باشی که قرار است در جنوب شرق ایران با قاچاقچیان مواد مخدر بجنگد.

سال ۱۳۷۶ بود. تو ۱۸ سال برای این مملکت جنگیده بودی. حالا دیگر می‌توانستی بروی دنبال کار خودت. بروی یک گوشه و از جنگ خاطره بگویی. بروی استاد دانشگاه شوی. نماینده مردم شریف کرمان شوی در مجلس شورای اسلامی ولی باز هم انتخابت چیز دیگری بود. فرمانده سپاه قدس شدی.

سال ۱۳۸۹ تو هم مثل خیلی های دیگر سی سال خدمتت را پر کرده بودی و می توانستی بروی پی کارت. بروی یک باغچه بگیری نزدیک تهران یا اصلا برگردی به همان کرمان. بروی بزرگ شدن بچه‌هایت را تماشا کنی و در عروسی‌هایشان شرکت کنی و با نوه‌هایت بازی کنی ولی این بار تو انتخاب کردی در عراق و سوریه با داعش بجنگی.

آدم‌ها در زندگی بنده انتخاب‌هایشان هستند. تو انتخاب کردی که معمولی نباشی. انتخاب کردی که یکی نباشی مثل همه. انتخاب کردی که قهرمان باشی و خب قهرمان‌ها مرگشان هم معمولی نیست. برای قهرمان‌ها بد است اگر در نبرد جان ندهند. خدا رحمتت کند که معمولی زندگی نکردی و معمولی جان ندادی. شهادتت مبارک حاج قاسم دوست داشتتی. شهادت مبارک مرد غیر معمولی. دلمان برایت تنگ خواهد شد./ مصطفی آرانی

  • شهاب الدین ..