در دوران جنگ تحمیلی نوجوانهای چهاردهساله، پانزدهساله رفتند داخل میدان جنگ و مثل مردان جوان کارآمد رشید جنگیدند؛ مثل حسین فهمیده
بازم یه سری شماره بی ربط به هم:
1- فردا چه مسابقه ای بین کجا و کجاس؟ که عماد ناگهان تصمیم گرفته نره مدرسه؟
و فقط به خاطر احترامی که به قول خودش واسم قائله، چند دقیقه پیش بهم اطلاع داد چه تصمیمی داره. و الا که اجازه گرفتن یا نگرفتنی در کار نیست!!
2- از ظهر که سر غذا حالم بد شد، دیگه نتوستم چیزی بخورم. و الان شدیدا گرسنه ام. ولی همچنان هیچی میل ندارم بخورم. تنها گزینه ای که احتمالا اگر باشه، یه ناخنکی بهش میزنم، شاید، فقط شاید، سیب زمینی پخته با نعناع باشه.... نه، اونم نمیتونم بخورم.
3- میفرمایند که بهترین گزینه برای اداره کشور، ربع پهلویه!! چرا؟ چون مردم میخوانش! منظور از مردم هم در واقع همونایی هستن که ایشون میشناسن و بقیه به حساب نمیان اصلا.
بعد یادآوری میکنم بهشون که بابای گور به گور همین ... برادرتون رو شهید کرده. چطور میتونید تا این حد تغییر کنید؟!
میفرمایند که تو چه میفهمی بچه جون. اون موقع شاه کاره ای نبود! ساواک سر خود اون جنایتا رو میکرد و...
ادامه نمیدم این بحث رو. شما هم تو تله اینجور بحثا نیفتید. اینا دنبال فهم و درک حقیقت نیستن. فقط در تعجبم که چطور از اینهمه تناقض، تیکه پاره نمیشن!
محض اینکه حرف و نکته ای تو مغزم نمونه، بگم که: اگه بنا به قبول کردن فرضتون باشه، در این صورت چه تضمینی که پسرش بتونه کاری از پیش ببره و مشکلات رو حل کنه؟
و اینکه پس چرا میفرمایید الان، مشکل شخص حضرت آقاست؟ چرا مشکلات رو به دیگرانی که خائنن و از عمد خرابکاری میکنن و علنا از دستورات رهبر سرپیچی میکنن، نمیندازین؟!!
4- گفتم خدیجه برام سوغاتی چی آورده؟ بوی حرم! یکی از لباساش عجیب بوی حرم گرفته و نمیذاره نرگس خانم بشوره. هر شب میاره واسم که بو کنمش.
کلی هم قصه از کربلا و یا حسین و یا علی رفتنش داره. ولی معتقده یا جواد نرفته! چون داخل حرم نتونستن برن، قبول نداره.
5- آمنه رو گفتم اخلاق نداره و به این سادگی با کسی صمیمی نمیشه؟ امروز خیلی خوشم اومد از این اخلاقش. وقتی تمام مدت تو بغل خودم بود و هر کسی هم که صداش کرد، یه جیغ زد سرش.
اصلا چه معنی میده وقتی اینقدر مغرور و متکبری که واسه دیدنت از شش ماه قبل باید وفت گرفت، بچه های ناز و کوچولو تحویلت بگیرن و اجازه بدن بغلشون کنی؟ بدون کولی بازی؟!
6- من حقیقتا بد غذا نیستم. مخصوصا تو مهمونی. طرف سنگ هم بذاره جلوم، به خاطر زحمتی که کشیده، میخورم غذاش رو و ازش تشکر میکنم. اگر هم خوشم نیاد، نمیذارم کسی بفهمه.
ولی ماهی، واقعا نیاز داره یه جوری بوی بدش از بین بره. با سرخ شدن تنها نمیره اون بوی خامی اش. منم چه میدونستم. فکر کردم احتمالا یه کم بی مزه تر از ماهی های نرگس خانم باشه.
ولی تا گذاشتم دهنم، حالم بد شد! چطور از سر سفره پریدم تو دستشویی بماند، ولی فکر کنم روده هام رو هم بالا آوردم.
خدایی اش خیلی بد شد... ولی واقعا دست خودم نبود.
7- این سیستمی که بعضیا دارن برای رفع دلخوری ها، که نمیذارن درباره اش صحبت بشه و میسپرنش به گذشت زمان، دلخوری ها رو برطرف نمیکنه. فقط دیگه اینقدر کهنه میشن که نمیشه راجع بهشون صحبت کرد. نکته اینجاست که ممکنه بعد گذشت زمان، جای طلبکار و بدهکار تو ذهن بدهکار عوض بشه! و بعد توقع داشته باشه طرف مقابل شرمنده باشه.
8- خاک بر سر اون راننده اتوبوسایی که به پشتوانه دولت لیبرالمون، کرایه های برگشت از مرز رو چند برابر کردن. فقط خاک لیاقتشون رو داره. آخه بی شعور، تو چرا خودت رو هم ردیف این حسن کچل و وزراش کردی؟ ترسیدی از جهنمشون جا بمونی؟ میخواید دزدی هم کنید، برید از یکی دیگه. با زائرای امام حسین در نیفتید...
9- فاطمه از همون روزی که اومدن، میگه بریم مشهد. خواستم امتحان کنم ببینم واسه چی میگه. گفتم بین یه هفته مدرسه نرفتن و یه مسافرت دو روزه با هواپیما به شیراز و مشهد با اتوبوس کدوم رو میخوای؟ بازم گزینه اش مشهد بود. میگه دلم برای خود خود صحن امام رضا تنگ شده.
بهش گفتم این ماه که پول نداریم، برای ماه بعد دعا کن بریم.
10- نجم میگه هنوز کرمانشاه، بعضی روستاها مردم تو کانکس هستن. میگه هوا که گرم شد، خیلی از نیروها کنار کشیدن و دیگه نیومدن کمک. حاج سعید هم خیلی حرص میخوره که فصل سرما شروع شده و هنوز بچه ها مدرسه ندارن.
11- سه شنبه ای رفتیم بهشت زهرا. سر قبر شهید زبرجدی هم رفتیم. اسم آوردم از همه پیشش و ازش خواستم به قولش وفا کنه. قول داده هر کی رفت سر قبرش، گره از کارش باز کنه.
12- امروز صبح دیدیم بچه گربه ها دیگه کامل میتونن ببینن و راه برن. گذاشتیمشون تو کارتن، بردیمشون حوالی دریاچه خلیج فارس، ولشون کردیم. خدایی اش از لحاظ غذا اونجا در مضیقه نیستن. از بس که دور دریاچه پر فست فود و رستورانه.
13- نرگس خانم تو دفترچه ام، برگه دستور ام آر آی رو دید. حالا اینکه اصلا برای چی رفته سراغ دفترچه ام بماند، اصرار داره که کی رفتم و چرا بهش نگفتم و نتیجه اش چی بوده؟
14- دولت محترم فرمودن 20 میلیارد برای اربعین هزینه کردن. بعد باز خودشون فرمودن تعداد زوار امسال، 2 میلیون نفر بوده. دیگه حساب و کتاب اینکه واسه هر نفر چقدر هزینه شده، با شما. فقط میگم یه وقت نمیرن از اینهمه زحمت!!!
در مورد قسمت اخر باید بگم یه عده هستن که همینو هم زیادی میدونن... میفرمایند کربلا و تایلند فرقی نداره هرکی هرجا میخواد بره پولشو از جیب خودش بده چرا ارزدولتی و ویزای ارزونتر دولت بده بهشون....
با همچین عجایبی سروکار داریم...